پسری هستم 22 ساله و 4 سال است با دختری رابطه دوستی دارم. علاقه زیادی به همدیگر داریم ولی 1 سال است بخاطر خواهرش که آدم پایبندی نیست شک دارم که نکند وی هم مانند خواهرش باشد.
شناخت وسواس و علایم آن: راهنمای علمی شناسایی علایم وسواس
مؤلف: گیتی شمس
ناشر: شرکت نشر قطره
وسواس فکری عملی چهارمین اختلال از لحاظ اهمیت در میان اختلالهای روانپزشکی است. این اختلال، باعث اختلال در زندگی و کارکرد روزانه میشود و بر روابط بین فردی مبتلایان تاثیر منفی به جای میگذارد. وسواس فکری عملی، نتیجة اختلالاتی در فعل و انفعالات شیمیایی و مداری مغز و همین طور الگوهای آموخته شدة رفتاری و تفکری است. نگارنده در این کتاب اختلال وسواس و علایم آن را معرفی میکند. ویژگیهای عمومی وسواس فکری عملی؛ ویژگیهای افکار وسواسی؛ ویژگیهای رفتارهای آیینمند اجباری و خنثیسازی؛ دیدگاه و رویکردهای مختلف در اختلال وسواس فکری عملی و دیدگاههای درمان شناختی رفتاری دربارة این اختلال از مباحث کتاب است.
چطور فردی را که وسواس دارد دوست بداریم و با او زندگی کنیم (کتابچه راهنمایی برای شما و خانوادهتان)
مؤلفان: کارنج. لاندسمن، کتلینام راپرتوس، چری پدریک
مترجمان: گیتی شمس، ایمانه عباسی، یونس یوسفی
ناشر: ابن سینا
این کتاب در نوع خود منحصر به فرد است، چون در حالی که بسیاری از کتابهایی که تا به حال نوشته شدهاند دارای اصول اساسی و نظریههایی در مورد کمک به اعضای خانواده برای انطباق با عضو بیمار روانی هستند، تعداد کمی از اینها راهبرد خاص و گام به گامی را برای انجام این انطباق پیشنهاد میدهند. خودرازیابی کامل واکنشهایتان به عنوان عضوی از خانواده به فرد مبتلا به اختلال وسواس و نشانههای آن، مولفه بزرگی از این رویکرد است. فرمت کاربردی کتاب موجود، امکان بازتاب احساسات، نگرشها و واکنشهای غیرانطباقی را که منجر به تداوم وضعیت موجود اختلال وسواس میشود فراهم میکند.
کاربرد شناختدرمانی در اختلالهای شخصیت: راهنمای درمانگران
مؤلف: کیت دیویدسون
مترجم: گیتی شمس
ناشر: رشد
در این کتاب سعی شده تا زمینههای پدید آمدن اختلالات شخصیت و باورهای بنیادین ناکارآمد در این قبیل بیماران که همانند افکار خود آیند هستند نیز استراتژیهای رفتاری ناسازگارانه در این نوع اختلالها شناسایی و بررسی شود. فصل اول به بررسی اجمالی اختلال شخصیت اختصاص دارد. در فصل دوم، مخاطب با دو الگوی شناختی علمی آشنا میشود. در فصل سوم و چهارم، ویژگیهای اساسی شناخت درمانی برای اختلال شخصیت مطرح شده چگونگی به کارگیری این شیوه از درمان برای ایجاد اصلاح و تغییر در افرادی که دارای این نوع مشکلات هستند بیان میگردد. در فصلهای پنجم تا نهم با بررسی جزییات در شیوهها و روشهای ویژه شناخت درمانی برای اختلال شخصیت، چگونگی مفهوم سازی مشکلات درمان جو در چارچوب مدل شناختی تبیین شده است. عناوین فصلهای دیگر کتاب عبارتاند از: "ارزشیابی بالینی از تغییر"، "خاتمه درمان" و "درمان: در فرایند عمل: یک تصویر موردی از اختلال شخصیت مرزی".
مقابله با افسردگی و شیوههای درمان آن
مؤلف: آیویماری بلکبرن
مترجم: گیتی شمس
ناشر: رشد
بیماری افسردگی متداولترین بیماری بین اختلالات روانپزشکی به شما میرود به طوری که درصد بالایی از کلیه بیماران بستری در بیمارستانها را این نوع بیماران تشکیل میدهند. شمار زیادی از افراد هر جامعه، در شرایط خاصی ، به علت انواع استرسها، روابط میانفردی ناسالم و آسیبپذیر، انواع فقدانها، مشکلات و درگیریهای خانوادگی یا شویی، تنهایی، درگیری اجتماعی یا شغلی، طلاق یا جدایی، نداشتن حمایتهای اجتماعی، رشد ناسالم دوران کودکی و بسیاری عوامل دیگر ممکن است دچار افسردگی شوند. در این کتاب، راههای چارهجویی در برابر آثار و علائم افسردگی، همچنین روشهای گام به گام و مثالهای فراوان بالینی و نمونههایی از مسائل واقعی، جهت مقابله با افسردگی، به روشنی توضیح داده شده است.
کاربرد شناختدرمانی در اختلالهای هیجانی: موسسهی شناختی بک
مترجم: گیتی شمس
ناشران: طبیب، تیمورزاده
در این برخی از بیماریهای روانی و علایم آنها بررسی شده و راههایی برای مقابله با آنها عرضه شده است .عناوین کتاب عبارتاند از" :مقدمهای بر کاربرد شناخت درمانی در اختلالهای هیجانی"، "پرسش و پاسخ درباره شناخت درمانی"، "راهنمای بیماران در زمینه شناخت درمانی"، "حملههای آسیمگی"، "مقابله با اضطراب و آسیمگی"، "مقابله با افسردگی"، "مقابله با افسردگی بعد از حمله قلبی "و "عشق هرگز کافی نیست ."
مغز، شناخت و رفتار: از سلسله سخنرانیهای ارایه شده در سمینارهای مغز، شناخت و رفتار، بیمارستان روزبه (مجموعه دوم)
مؤلفان: محمدعلی اصغریمقدم، ابوالفضل محمدی، حبیبالله قاسمزاده، عالیا شکیبا، مریم نوروزیان، گیتی شمس، حمیدرضا نقوی، رضا نیلیپور، علیاکبر نجاتیصفا، ونداد شریفی
ناشر: انتشارات ارجمند
کتاب حاضر دومین مجموعه سینمارهای ادواری مغز، شناخت و رفتار است که از سال 1387 به طور منظم در بیمارستان روزبه برگزار میشده است. از آغاز تاکنون بیش از 40 سخنرانی در زمینههای مختلف توسط استادان و پژوهشگران دانشگاههای مختلف از حیطههای گوناگون علوم مرتبط با مغز، شناخت و رفتار ارائه شده است. مطالعه این مجموعه مقالهها برای دانشپژوهان، دانشجویان، دانشجویان، علاقهمندان علوم شناختی، عصبپژوهی، روانشناسی، روانپزشکی و . مفید خواهد بود.
برای درمان وسواس ما برای شما «خود درمانی» را توصیه میکنیم.
خب حال چگونه خودتان، خودتان را درمان نمایید؟ جوابی است که با گوش دادن به سخنرانیهای زیر و مطالعه کتاب معرفی شده به آن خواهید رسید.
مدت زمان جلسه اول: 52:37
مدت زمان جلسه دوم: 19:08
مدت زمان جلسه سوم: 48:14
مدت زمان جلسه اول: 42:51
تستهای شخصیتی قبل از ازدواج - خود را بهتر بشناسید .
1 - آزمون شخصیت ؛ NEO (کلیک کنید)
5 - آزمون حرص و قناعت ( کلیک کنید )
6 - آزمون تکبر و تواضع ( کلیک کنید )
مشاور عزیز سلام. امیدوارم ثانیه هاى زیباى زندگى را بلندتر از ساعت هاى زشت آن احساس کنید. دخترى نوزده ساله هستم که خصوصیت روحى عجیبم این است که به هیچ کس دل نمى بندم ؛ حتى به خانواده خودم تا جایى که اگر مدتى آنها را نبینم جاى خالى آنها را احساس نمى کنم؟ اما از پنج ماه پیش با شخصى آشنا شدم که وجودش به من آرامش مى دهد و با حضور او، مى توانم روزهاى تلخ زندگى را بهتر سپرى کنم! روزهاى اول حضورش را براى تنوع زندگى جالب مى دیدم ؛
اما بعد از مدت کوتاهى به او وابسته شدم و هر روز این وابستگى بیشتر از روز قبل مى شود در این مدت به همه چیز فکر کرده ام: به باهم بودن و جدا شدن از هم ؛ اما در این مدت به هیچ نتیجه اى نرسیده ام! ما نمى توانیم با هم ازدواج کنیم ؛ چون از اول با هم در این مورد صحبت کرده ایم که شرایط ما براى ازدواج مساعد نیست و هر دو نیز قبول کرده ایم. از طرفى فکر جدایى من را هر روز بیشتر عذاب مى دهد ؛ به هیچ صورت نمى توانم خودم را قانع کنم که او را فراموش کنم و این مسئله روى درس هاى من اثر منفى گذاشته است: ترم قبل اکثر نمره هایم را خیلى پایین گرفتم، در این زمینه من را راهنمایى کنید ؛ ولى خواهش مى کنم حرفى از جدایى نزنید.
نیازهاى عاطفى و غرایز در ایام جوانى، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزیدن» سوق مى دهد. این یک پدیده طبیعى و غریزى است و کمتر مى توان راهى براى گریز از آن پیدا کرد.
اما براى حل مشکل مطرح شده، ابتدا فرض هاى مختلفى که مى توان تصور کرد و هر کدام که از ضرر کمترى و فایده بیشترى است، انتخاب کنیم. به نظر مى رسد سه راه حل براى این مسئله مى توان تصور کرد:
1. روابط دوستانه به منظور آشنایى با یکدیگر ادامه یابد و این ارتباط مقدمه اى براى ازدواج با یکدیگر باشد.
2. روابط دوستانه به منظور رسیدن به آرامش ادامه یابد ؛ با این توافق و انگیزه که در آینده ازدواج صورت نگیرد.
3. روابط دوستانه کاملاً قطع گردد.
شما خود صورت اول را غیر ممکن دانسته اید ؛ چرا که گفته اید: «نمى توانیم با همدیگر ازدواج کنیم»! البته دلیل آن را براى ما بیان نکرده اید ؛ چه بسا دلیل قابل قبولى نباشد و یا بتوان با بعضى از راهنمایى ها و حل مشکلات، به آن امکان بخشید. اما فرض شما آن است که امکان ازدواج فعلاً فراهم نیست ؛ پس باید به قطع روابط بینجامد ؛ زیرا هدف در این فرض دست نیافتنى است. صورت دوم نیز مطلوب، معقول و پسندیده نیست و باعث مشکلات زیادى مى شود و چه بسا در آینده نیز این مشکلات بیشتر گردد ؛ زیرا این مسئله باعث وابستگى شما به وى و نیز افت تحصیلى شده است. این دو اثر منفى و رنجى که از آن مى کشید، براى قطع این رابطه کافى است.
نکته مهم تر آن است که این وابستگى، روز به روز بیشتر مى شود و تمرکز حواس تان را از بین مى برد و مانع مهمى براى ادامه تحصیل و موفقیت درسى تان مى شود! تجربه نشان داده است این گونه روابط، به یک حد معیّن و مشخصى محدود نمى شود و هر چه زمان مى گذرد، کشش و جاذبه استمرار آن بیشتر و گسترده تر مى شود. در بسیارى موارد، بدون اختیار و اراده افراد به پیش مى رود و اندیشه و تعقّل افراد را نیز، تحت تأثیر قرار مى دهد. احساسات و عواطف غریزى و کنترل نشده، توسعه مى یابد و انسان زمانى به خود مى آید که بسیار دیر بوده و امکان جبران وجود ندارد و ثانیه هاى زیباى آن، به ساعت هاى تلخ و زشت تبدیل شده است. بنابراین اگر اندکى دقت فرمایید و بدون غلبه احساسات بر تعقّل و با مراجعه به وجدان پاک و بیدار خود و بدون هرگونه پافشارى بر حرف دل خود ؛ بلکه با گوش دادن به سخن عقل و اندیشه منطقى، درخواهید یافت: حال که صورت اول و دوم ممکن نیست و یا مشکلات فراوانى دارد، راه منطقى و معقولى، غیر از راه سوم نیست. همان راهى که شما از ما خواهش کردید، حرفى از آن نزنیم، ولى چه کنیم که نمى توان راه چهارمى پیدا کرد. اگر شما بتوانید راه چهارم را پیدا کنید - که هم معقول باشد و هم ممکن - با شما همراه مى شویم ؛ زیرا نمى خواهیم شما را به راه و چاره اى توصیه کنیم که از آن فرار مى کنید و یا تمایلى به آن ندارید. اما اگر منصفانه بیندیشیم، درخواهیم یافت وقتى که روابط دوستانه به منظور ازدواج ممکن نیست، باید منتظر مشکلات عدیده اى بود!! پس تنها راه باقى مانده، همان راه سوم است. البته ممکن است این راه حل، اندکى سخت باشد، ولى شدنى است و غیرممکن نیست.
شما نوشته اید: «نمى توانیم با هم ازدواج کنیم ؛ شرایط ما براى ازدواج مساعد نیست» ؛ منظورتان از شرایط چیست؟ آیا در زمان کنونى امکان ازدواج فراهم نیست یا اینکه به طور کلى هیچ تناسبى با همدیگر ندارید و هیچ گاه نخواهید توانست با یکدیگر ازدواج کنید؟! اگر صرفا در وضعیت و شرایط کنونى و در حال حاضر، امکان ازدواج وجود ندارد و امیدى به فراهم شدن امکانات و شرایط آن هست ؛ از طرف مقابل بخواهید (اگر واقعا صلاحیت همسرى را دارد و شایسته و لایق است و مى تواند شریک زندگى شما باشد) ؛ به طور رسمى، شما را از خانواده تان خواستگارى کند و پیوند ازدواجتان شکل بگیرد ؛ اگر چه فاصله نامزدى و عقد تا فراهم شدن شرایط عروسى چند سال نیز طول بکشد. در این صورت آرامش واقعى حاصل مى شود ؛ نه آرامشى که این گونه به طور غیر مشروع انجام مى گیرد و احیاناً مخفیانه است و چه بسا وجدان شما نیز از آن رنج مى برد و وابستگى حاصل شده، باعث مشکلات بسیارى براى آینده مى گردد.
به هر حال اگر طرف مقابل حاضر نیست به طور رسمى شرایط ازدواج را فراهم کند، توصیه مى شود با استفاده از راه کارهاى زیر، روابط خود را با وى قطع کنید:
1. با توجه به اهمیت مسئله، به جاى برخورد احساسى سعى کنید عقلانى و با تفکر و تأمّل به این مسئله بیندیشید. حتى اگر ممکن است در روز چند وعده به عاقبت این ارتباط و بى نتیجه بودن آن فکر کنید.
2. از مکان ها و زمان هایى که احتمال مشاهده وى وجود دارد، تردد نکنید.
3. درباره نکات و نقاط ضعف و منفى وى بیشتر بیندیشید و به خود بگویید: وى شایستگى همسرى با من را ندارد.
4. اگر ذهنتان به وى مشغول شد، با مطرح کردن موضوع و مسائلى دیگر (علمى، هنرى و اجتماعى و) ذهن خود را از وى معطوف داشته، درباره موضوع دیگر فکر کنید.
5. روابط اجتماعى و دوستانه بیشترى، با هم سن و سالان و دختران هم درسى و هم کلاسى خود داشته باشید.
6. از تنها بودن در مکانى، براى مدت زیادى اجتناب کنید تا فکر وى وارد ذهن شما نشود.
7. بیکار نباشید و اوقات فراغت خود را به فعالیت هاى مختلف - به خصوص فعالیت هاى دسته جمعى - پر کنید.
امید است به تدریج بتوانید وابستگى خود را کاهش داده و به امید آینده روشن و پیدا کردن همسرى شایسته، به این نیاز درونى پاسخ شایسته و همیشگى بدهید و به آرامش واقعى و لذّت بخش نایل آیید.
آشنایی مرحله ای است که نمی توان به طور دقیق گفت از کی شروع می شود اما هر شناختی که شما از لحظه مطرح شدن پیشنهاد ازدواج تا لحظه زیر یک سقف رفتن به دست می آورید، در بحث آشنایی می گنجد. عمق گرفتن این آشنایی تا حد زیادی در گرو تحقیق، دقت در روحیات و پرسیدن به جای سوالات است.
با این حال ممکن است کسانی باشند که سرسری این دوره را پشت سر می گذرند. اشتباهات بزرگ این دوره باعث می شود یک زندگی تلخ و ناخوشایند را تجربه کنید. این اشتباهات عبارتند از:
1- کافی نبودن پرسش
الف- پرسیدن، جنبه های عاشقانه ارتباط را مخدوش می سازد. طرف مقابل را ناراحت می کند و صحبت درباره مسائل مهم و جدی باعث می شود رابطه تان شکرآب شود.
ب- نمی خواهیم پاسخ پرسش های خود را بدانیم. ساده از کنار سوال ها می گذریم و دانستن درباره آنها را به بعد موکول می کنیم.
ج- می ترسیم متقابلاٌ همان پرسش ها را از ما بکنند.
د- نمی توانیم درباره چه موضوعاتی باید سوال کنیم.
2- نشانه های هشدار دهنده ی مربوط به مشکلات بالقوه را نادیده می گیریم.
الف- مسائل را کم اهمیت جلوه می دهیم.
ب- کارهای او را توجیه می کنیم.
ج- کارهای او را منطقی جلوه می دهیم.
د- مشکلات و مسائل را انکار می کنیم.
3- سازش عجولانه
الف- چشم پوشی از باورها و ارزش های خود
ب- سازش های عجولانه در علائق و فعالیت های فرد
ج- کناره گیری از خانواده و دوستان
د- امیدوار بودن به تغییر فرد بعد از ازدواج
4-تسلیم نیاز جنسی شدن
الف- عجله برای ازدواج و بهم رسیدن.
ب- برقراری تماس بدنی، حتی در حد گرفتن دست یکدیگر قبل از ازدواج که باعث احساس وابستگی، تعهد، اشتیاق پیش رونده و غیرقابل کنترل می شود.
5- تسلیم زرق و برق های مادی و ظاهری شدن
6- تقدم تعهد بر تفاهم
یعنی به جای آن که برایتان مهم باشد میزان هماهنگی و تفاهم تان با یکدیگر را بسنجید، احساس کنید همین تعامل و رابطه ای که دارید شما را مجبور به ادامه ارتباط تا مرحله ازدواج می کند. یعنی تعهدی که حس می کنید به نوعی شما را مجبور به ازدواج می کند. این تعهد ممکن است خیلی زیرپوستی و بدون آن که خودتان احساس کنید به وجود بیاید.
7- نادیده گرفتن تردیدها
8- «تفاهم» را بر «علاقه و محبت» مقدم دانستن
9- باور به داشتن توانایی برای تغییر دادن طرف
10- باور این نکته که پس از ازدواج مشکلات کاهش می یابد
منبع: خانواده مطهر
مجموعه: دانستنیهای قبل از ازدواج
انتخاب موفقیت آمیز همسر مستم عوامل بسیاری از جمله داشتن شناخت است. سیر منطقی این انتخاب شامل مراحل: انتخاب اولیه ، گذراندن دوره شناخت نامزد و تصمیمگیری نهایی در مورد اوست.
کم بها دادن به مرحله میانی (دوره شناخت نامزد و همسر آینده )موجب بالا رفتن امکان اشتباه در تصمیمگیری نهایی است. برای نزدیک شدن به کیفیت و کمیت مطلوب دوره شناخت همچنان شاهد موانع فرهنگیای هستیم که هرقدر به شهرهای کوچک و نقاط دور افتاده کشور نزدیک شویم آن موانع را عظیمتر خواهیم یافت.
عقد برای راحتی خیال
هنوز هم خانوادههایی هستند که پس از انجام مرحله خواستگاری و انتخاب اولیه دختر و پسر، با حذف مرحله شناخت، مهر عقد دائم بر انتخاب اولیه ایشان زده و دوره نامزدی را تبدیل به دوره عقد میکنند. استدلال اینگونه خانوادهها چنین است: میخواهیم عقدشان کنیم خیالمان راحت شود؛ به بیان دیگر، تن سپردن به دوره آشنایی پیش از ازدواج فرزندان برای این پدر و مادرها اسباب ناراحتی خیال است.
از نتایج احتمالی این شتاب والدین برای رسیدن به آرامش آن است که اگر انتخاب، اشتباه بود و ناهمخوانی و مشکلاتی در رابطه زوج وجود داشت با عقد زودهنگام، ناچار شوند به زندگی نامطلوب تن داده و یا درصورت از کف دادن طاقت، پس از سالها رنج و تحمل و مدارا بهدنبال طلاق رفته و تبعات و پیامدهای آن را پذیرا باشند؛ چنین است که تعجیل برای رسیدن به آرامش خیال وماً ایشان را به هدف مطلوب نخواهد رساند. از این رو بهتر است خانوادهها بعد از آشنایی اولیه اقدام به رفت و آمد خانوداگی کرده و در چارچوب شرع و عرف جامعه اجازه دهند دختر و پسر زیر نظر والدین با خصوصیات یکدیگر بیشتر آشنا شوند تا هم این آشنایی باعث کاهش تضادهای بعدی گردد و هم خانواده ها با رعایت عرف مرسوم راه آشنایی بیشتر را فراهم کنند.
مقاومت در برابر حقیقت
گرچه خانوادهها پس از مراسم خواستگاری و انتخاب اولیه دختر و پسر، با معاشرت آنها برای شناخت بیشتر موافقت میکنند اما همیشه انصراف و پشیمانی ایشان از انتخاب را بهسادگی نمیپذیرند، غافل از آنکه پس از دوره شناخت با 2گزاره منطقی روبهرو هستیم که یکی تایید و دیگری رد انتخاب است و دلیل منطقی وجود ندارد که وما در انتظار تایید انتخاب باشیم، در حالی که برخی انگیزههای احساسی و فرهنگی والدین را به انتظار تایید انتخاب مینشاند و پشیمانی فرزندشان از انتخاب را گونهای ناکامی و شکست میدانند؛
بهویژه اگر این پشیمانی (پشیمانی از انتخاب فرد خاص پس از دوره نامزدی) چندبار تکرار شود.چه بسا همین انگیزهها و تمایلات احساسی و فرهنگی و شتاب برای عروس یا دامادکردن فرزند و نیز هراس از بههم خوردن نامزدی فضای تصمیمگیری عاقلانه را برای زوج جوان تنگ کند. چه خوب است اگر پدر و مادر پس از دوره شناخت به فرزند خود بگویند: اگر به انتخاب خود باور و اطمینان بیشتر یافتهای از انتخاب درست تو خوشحالیم و اگر از انتخاب خود پشیمان شدهای باز هم خوشحالیم که به موقع متوجه مشکلات احتمالی شده و از یک زندگی مشترک ناموفق، برکنار ماندهای.
معاشرت محدود زن و مرد جوان در دوره نامزدی، گونهای وابستگی و تعلق خاطر ایجاد میکند این وابستگی و تعلق خاطر، زمانی دردسر ساز میشود که زوج متوجه میشوند مشکلات جدی در رابطهشان دارند اما بهدلیل بندهای احساسی قادر به تصمیمگیری عاقلانه نیستند
پخش اخبار:
یکی از اشتباهات و عادات ناپسند فرهنگی برخی والدین آن است که پیش از قطعی شدن مسئله انتخاب همسر، در حالیکه فرزندشان دوره شناخت نامزد را میگذراند دوست و فامیل را از انتخاب اولیه فرزندشان باخبر میسازند، همین امر سبب میشود که اگر زن یا مرد جوان از انتخاب خود پشیمان شوند فضای مناسبی برای بیان آنچه در دل دارند، نیابند. گویی باید دلیل پشیمانی و نتایج شناخت نامزد را برای همه اطرافیان توضیح دهند. قدری خودداری در بیان مسائل خصوصی خانواده و پرهیز از شتاب برای خبرکردن دیگران از پیامد منفی رنج و فشار روحی برای فرزندان خواهد کاست.
گاه پیچیدگی و بزرگی این اشتباه در حدی است که برخی خانوادهها شروع آشنایی و نامزدی زوج جوان را با یک مهمانی مفصل اعلام میکنند. دوستی میگفت: پس از قدری معاشرت و شناخت نامزدم، از انتخاب خود پشیمان شده و خانواده را از پشیمانی و تغییر تصمیمم آگاه کردم، پس از آن از مادرم شنیدم: « نمیخوام چیه؟ من 200نفر را شام دادم! » سخن این مادر به خوبی نشانگر کاستیهایی است که در آن حرف مردم، همچنان پیشتاز است و بر سعادت فرد ترجیح داده میشود.
شتاب برای تدارکات ازدواج
اگر هنگامیکه زوج نامزد شده در حال شناخت یکدیگر هستند، خانوادهها را در تدارک جشن و تهیه جهیزیه و گرفتن وام و. ببینند خود را در معرض یک عمل انجام شده مییابند و دوره نامزدی عملاً کارکرد واقعی و اصلی خودش (شناخت) را از دست داده و تبدیل به مقدمه ازدواج میشود. مفیدتر است اگر در دوره شناخت نامزد، رفتار والدین، همواره به زوج نامزدشده نشان دهد که بیش و پیش از هر چیز در انتظار نتیجه شناخت و تحقیق زوج از یکدیگر هستند.
آسانگیری نابهجا
بارها شاهد بودهایم که زن یا مرد جوان از برخی رفتار ناشایست نامزد و یا مشکلات ارتباطیاش با او نزد پدر و مادر شکایتمیبرد و از ایشان میشنود که «خوب میشه. وقتی رفتید زیریکسقف درست میشه.»روشن است که نمیتوان در رۆیا و تخیل و آرمان خواهی مطلق زیست و توقع انسان کامل از همسر داشت اما هشدارهایی چون گرایش فرد به موادمخدر، وابستگیهای بسیار به خانواده، خسّت، عدمکنترل خشم، داشتن همنشینان ناشایست و تفاوتهای عمیق و وسیع فرهنگی و فردی و. مواردی نیست که بهسادگی قابل چشم پوشی باشد و تنها زیر یک سقف رفتن مشکلی را حل نمیکند. گاه دیده شده که برخی خانوادهها توقع دارند اختلالات روحی و مشکلات اخلاقی و رفتاری فرزندشان نیز با ازدواج برطرف شود! به بیان دیگر ازدواج را جایگزین مراجعه به روانپزشک و مشاور میدانند.
نداشتن توانایی تفکیک مسائل
معاشرت محدود زن و مرد جوان در دوره نامزدی، گونهای وابستگی و تعلق خاطر ایجاد میکند (هر قدر هم که برای خود تکرار کنند در دوره شناخت بهسر میبرند)این وابستگی و تعلق خاطر، زمانی دردسر ساز میشود که زوج متوجه میشوند مشکلات جدی در رابطهشان دارند اما بهدلیل بندهای احساسی قادر به تصمیمگیری عاقلانه نیستند. در این گونه شرایط برعهده والدین است که فرزند را در تفکیک مسائل احساسی و عقلی یاری داده و به او یادآور شوند که برای تن ندادن به زندگی فرسایشی و قربانی نشدن بهدلیل ازدواج اشتباه، باید دوره نقاهت روحی و احساسی و رنج دل کندن را تاب آورد.
به تأخیر انداختن آزمایشهای پزشکی: شایسته است انجام آزمایشهای پزشکی، پیش از آغاز مرحله شناخت مورد توجه قرار گیرد. گاه غفلت از این امر پیامدهای رنج آور و یا جبرانناپذیری را بهدنبال میآورد و آن زمانی است که زوج جوان پس از اطمینان یافتن از هماهنگی و توافق فکری و فرهنگی و ایجاد وابستگی و باور به یکدیگر، نتیجه منفی آزمایش را مانع ازدواج خود میبینند.
منبع: همشهری
بطور روزانه با مراجعه کنندگان جوان،یعنی دخترها و پسرهایی روبرو میشوم که مجردند و به ظاهر زندگی آرام و خوبی دارند اما به شدت ناامیدند و از زندگی مجردی خود میترسند و نگران آینده هستند. از طرفی با خانمها و آقایان زیادی مواجه میشوم که متاهل اند و به دنبال هر دستاویزی میگردند تا خود را از زندگی شویی سخت و طاقت فرسای خود رها کنند. از خود میپرسم حق با کدام دسته است؟ و همیشه بهیک پاسخ میرسم. حق با هر دو گروه است. اما چرا؟ چون برای برخی از افراد، مجرد بودن به شدت مخرب و حتی افسرده کننده است و برای برخی دیگر متاهل بودن و البته برای هر دو گروه، افتادن در دام ازدواجهای ناهماهنگ که بطور روزانه آنها را در معرض تخریب و حتی اختلالات جسمیو روانی قرار میدهد.
مجرد بودن برای چه کسانی بهتر است؟
گرچه مجرد ماندن، برای بیشتر افراد ، چندان مناسب نیست اما برخی افراد، به دلیل داشتن برخی ویژگیها و اختلالات بهتر است تا قبل از این که درمان شوند مجرد بمانند. برای مثال برخی افراد هستند که به خاطر نوع شخصیت خود (که روانشناسان به آنها شخصیت اسکیزوئیدى مىگویند)، طورى در ازدواج ظاهر مىشوند که به خود و دیگران آسیبهای جدی وارد میآورند. البته به دلیل آسیبهاى جدى دوران کودکى این افراد، نمىخواهم آنها را به خاطر این ویژگىهایشان مقصر بدانم، اما به هر حال مىتوان گفت که مجرد ماندنشان سود و منفعت بیشتری دارد.
غیر از این دسته، گروههاى دیگرى هم هستند که به دلایل مختلف ازدواج کردن به صلاحشان نیست. چون قرار گرفتن در روابط نزدیک و صمیمى باعث مىشود نه تنها به همسر و فرزند، که حتى بیشتر به خودشان آسیب بزنند و گاهى هم پختگى لازم، آمادگى یا رشد کافى براى ورود به تجربه ازدواج را ندارند. این افراد، یا همانهایى هستند که به زعم روانشناسان و محققان، از رابطه صمیمانه فرارىاند و میترسند صمیمیت و نزدیکى با کسى داشته باشند و یا وقتى در داخل رابطهاى قرار مىگیرند انگیزههاى ناخودآگاه، آنها را به سمت آسیب زدن به خود، یا طرف مقابل سوق مىدهد. حتماً اصطلاحات سادیسم و مازوخیسم را شنیدهاید که به معناى دیگر آزار یا خودآزارند. البته من در اینجا، به دنبال توضیح و تشریح معناى واژه هاى روانشناختى نیستم، اما میخواهم اشاره اى به اختلالهایى داشته باشم که حداقل در تجرد و تنهایى تخریب کمترى را متوجه خود و اطرافیان دارند و ماهیت آنها به گونه اى است که آسیبهاى جدى به دیگران و خصوصاً به نزدیکان فرد وارد مى آورند.
براى مثال افرادى که دیگران و خصوصاً همسر خود را به شدت کتک مىزنند یا انواع خشونتهاى جسمانى – روانى را در مورد آنها اعمال مىکنند، همچنین کسانى که فرزندان خود را بدون احساس گناه یا ناراحتى، با شدت زیاد جلوى چشم دیگران یا در خفا به باد کتک و ضرب و شتم یا تحقیر شدید مىگیرند از این دسته اند. حتى افرادى که به ظاهر آرام و مهربانند اما همسر و فرزندان و نزدیکان آنها هرگز در آنها نشانهاى از محبت حقیقى، همدلى یا دلسوزى نمىبینند یا کسانى که ناخوآگاه تا جایى که مىتوانند خود را از نظر عاطفى از فرزند و همسر دور نگه مى دارند و اصلا حاضر نیستند با آنها و با مسائل، مشکلات و حتى شادى هاى آنها قاطى شوند، و تعامل و تبادل احساسى عاطفى و کلامى داشته باشند از این دسته اند، و بالاخره کسانى که وقتى جر و بحث، مشاجره، مشکل یا بحرانى پیش مى آید به شدت به خود آسیب مىزنند، مثلاً خود را مى زنند، با تیغ یا چاقو زخمى مىکنند، دست، پا یا انگشتان خود را مى شکنند و حتى دست به خودکشى، خودسوزى و نظایر اینها مى زنند در زمره افرادى هستند که درگیر اختلالات روانى نظیر سادیسم، اختلالات اسکیزوئیدى، مازوخیسم و نظایر اینهایند و برقرارى روابط نزدیک، براى خود آنها یا اطرافیانشان، مضر و حتى خطرناک است.
تحقیقات و بررسى ها نشان مىدهد غیر از دسته هایى که ذکر شد افراد معمولى تر هم که در برقرارى رابطه و مهمتر از آن، در همذاتپندارى (یعنى خود را به جاى طرف مقابل گذاشتن و مثل او فکر کردن) با طرف مقابل، ضعف جدى دارند یا کاملاً ناتوانند، بهتر است با احتیاط بیشترى به سراغ ازدواج بروند، چون برقرارى و سیالیت ارتباط و توانایى همذات پندارى و همذاتگرى و خود را به جاى دیگران گذاشتن و از نگاه آنها دنیا را دیدن، از مومات اولیه ازدواج است و اگر طرفین قادر به ایجاد و برقرارى چنین رابطه عمیق و همدلانهاى نباشند حتى اگر زیر یک سقف هم باشند و از زوایایى (مانند زاویه جنسى، یا تعاملات مالى یا…) ارتباط برقرار کنند، اما در واقع مجردند و بودن آنها در کنار هم و زندگى با همدیگر، محصولى (معنوى) ندارد.
از بیماران حاد و جدى تر جسمى و روانى هم نمى گویم چون تکلیفشان معلوم است و بسیار بسیار بعید به نظر مىرسد که بتوانند وارد روابط موفق شویى شوند.
متاسفانه افراد زیادی وجود دارند که به دلیل ترس و هراس از تجرد، رابطهای رقتانگیز و حتی آمیخته با سوءرفتار و سوءاستفاده را ادامه میدهند و به طرف مقابل انواع باجها را میدهند تا با آنها بماند ! بدیهی است که چنین ماندنی نمیتواند از سر شوق و محبت باشد و به تدریج رابطه یک طرفه شده و مبدل به معامله ای میشود که باعث سقوطیکی از طرفینیا هر دو آنها خواهد شد.
متأسفانه عواملی مانند ترس از مشکلات مالی، نداشتن اعتماد به نفس در پیداکردن همسر ، شرمندگی از دربهدری و از دستدادن پایگاه اجتماعی است که باعث میشود فردیک عمر به رابطهای ناخوشایند و حتی خطرناک تن بدهد. بنابراین اگر شما هم جزو این دسته از افراد هستید لااقل قبل از آن که وارد ارتباط شوید از خود بپرسید چرا میخواهم به تجرد خود پایان بدهم؟ چرا از مجرد بودن میترسم؟ چرا میخواهم به هر نحوی شده، هر خواری و خفتی را تحمل کنم اما مجرد نمانم؟
برخی از دلایلی که افراد برای ترس خود از تجرد بیان میکنند به شرح زیر هستند :
ترس از این که خانواده یا اجتماع مرا طرد کنند.
ترس از تنهایی و تنها ماندن تا پایان عمر
ترس از این که آبرویم نزد همسن و سالهایم برود.
ترس از اداره کردن مالی زندگی
ترس از این که اطرافیان برچسبهایی بر من بزنند.
ترس از این که مزاحم ازدواج خواهریا برادرهای بعدیام باشم.
ترس از کم شدن معاشرتها
عدم تحمل کم پولی
فشار خانوادهها و اطرافیان
بالاتر رفتن سن و سال
محرومیت از برخی امکانات اجتماعی مانند وامها و…
…
همانطور که ملاحظه میکنید بسیاری از ترسهای مرتبط با تجرد، در اثر شرطی شدگی و برخی هنجارهای تحمیلی هستند، و ترسهای واقعی محسوب نمیشوند و در نتیجه نمیتوانند دلایل واقعی برای ازدواج تلقی شوند . دلایل واقعی برای ازدواج عبارتند از نیاز ریشه دار ( نه مقطعی و گذرا) به همدلی و محبت. نیازهای جنسی خودانگیخته ( نه با تحریک محرکهای محیطی)، نیاز ماندگار به داشتن جفت و زندگی مشترک ( نه برای چشم و هم چشمی) و نیز پیدا کردن کسی است که میتواند همسر مناسب و هماهنگی برای ما باشد. بدیهی است که اگر تنها از روی ترس و اضطراب تن به ازدواج بدهیم، همیشه مانند برده طرف مقابل خواهیم ماند. چون طرف مقابل به راحتی در مییابد که ما حاضریم تن به هر ذلتی بدهیم اما مجرد نشویم یا مجرد نمانیم. او به راحتی متوجه میشود که انتخاب ما انتخابی آزادانه نیست. بلکه انتخابی است از سر ترس، کمبود اعتماد به نفس و کمبود خود کفایی. بنابراین آگاهانهیا ناخودآگاه، به نسبتهای مختلف ما را مورد بهرهکشی و آزارهای ناشی از آن قرار میدهد.
برخی نکات مهم برای مجردها
از برقرارکردن روابط ناموفق و نافرجام اجتناب کنید و مراقب گزینههای نامناسبی که به شما پیشنهاد میشود یا شما به دیگران پیشنهاد میکنید، باشید. در این میان (گزینهها) افرادی میتوانند اهل بدرفتاری باشندیا جزو کسانی باشند که نمیتوانندیا نمیخواهند دنبال تعهد واقعی باشند. خود را فریب ندهید.
از آمادگی احساسی و هیجانی خود مطمئن شوید. اگر از قبل روابطی داشتهاید که هنوز با آنها مشغله ذهنی دارید، پس هنوز براییک رابطه ماندگار آماده نیستید. همچنین بدانید در هر مقطعی از زندگییک نفر هست که به شما علاقهمند شود و به شما نیاز بیشتری داشته باشد تا شما به او. نباید فقط صرف نیاز طرف مقابل «درگیر» رابطه با وی شوید.
بر معیارها و ارزشهای اصلی خود تمرکز کنید. به صفات، خصوصیات و رفتارهایی که طرف مقابلتان حتما باید داشته باشد فکر کنید. شاید صداقت، وفاداری، قابل اعتماد بودن، دلسوزی و شوخطبعی برای شما ارزشمند باشد.
ببینید آیا واقعا به یک رابطه جدید نیاز دارید و رابطه جدیدی را میخواهید و از خود بپرسید اگر الان رابطه دلخواه خود را داشتم، اوضاع چه فرقی میکرد؟ سپس به واکنشتان در برابر این سوال فکر کنید.
هنگام مجردی هرگز این باور دردآور را که «راه حلی ندارید» دنبال نکنید. وقتی به این باور غلط پناه میبرید نه تنها اوضاع بهتر نخواهد شد، بلکه رنج زیادی را به خود تحمیل میکنید، بخش بالغ وجود شما میگوید شما بدون وجود دیگری نیز زنده خواهید ماند و به زندگی ادامه خواهید داد و اگر باورهای غلط خود را درباره تجرد کنار بگذارید؛ حتی خوشحالتر، قویتر و کامرواتر نیز خواهید شد!
با همه ی این توضیحات امیدوارم این تصور پیش نیاید که باید فرصتهاى رشد و تعالى را که توسط ازدواج فراهم مى شود نادیده بگیریم. چون ازدواج هماهنگ و خوب، فرصتی است برای فرا رفتن از خود و کنار گذاشتن منیت و تمرین مؤثرى براى رشد روحی به حساب میآید و تاثیرات مثبت جسمانی، روانی و حتی روحی به دنبال دارد. اما ازدواجهـــای ناهماهنگ، و ازدواجهایی که ازروی ترس انجام میشود، متاسفانه، جز تخریب طرفین و افتادن در وادی طلاق نتیجه ای نخواهد داشت.
منبع:زیبــاشــو دات کام
در گذشته بزرگترها نقش مهمی در ازدواج فرزندان و بهخصوص در انتخاب همسری ایدهآل البته بهزعم خودشان، ایفا میکردند و فرزندان هم معمولاً بدون هیچ مخالفتی می پذیرفتند.
اما امروزه نقش جوانان در انتخاب همسر آیندهشان بسیار پررنگتر از گذشته است. تا حدی که ملاکها و معیارهای بسیاری نیز برای انتخاب شریک زندگیشان در نظر میگیرند. مطمئناً همه شما بهدنبال همسری ایده آل و «مناسب» هستید. اما «مناسب» بودن از نظر افراد متفاوت است. در این میان دختران و پسران معیارهای جداگانهای برای خود در نظر میگیرند. مثلاً پسران انتظار دارند همسر آیندهشان مهربان، آسانگیر، پاکدامن، متواضع و فروتن و از همه مهمتر آراسته باشد. به همین صورت دختران نیز انتظار دارند که همسری خوشرفتار، باسخاوت، با اراده، قابلاعتماد و تکیهگاهی مطمئن داشته باشند.
معیارها و ملاکهای مشترک
-ایمان، دینداری و باورهای صحیح
قران کریم نیز صراحتاً ایمان را از اصول اولیه انتخاب همسر بیان میکند. همانطور که در سوره مبارکه بقره میخوانیم: «ن مشرک را تا ایمان نیاوردهاند به زنی مگیرید و کنیز مومن بهتر از زن آزاد مشرک است، هرچند زیبایی او شما را به شگفت آورد، و به مردان مشرک تا ایمان نیاوردهاند زن مومن ندهید و برده مومن بهتر از مرد آزاد مشرک است، هرچند شما را به شگفت آورد. آنان شما را به سوی آتش فرامیخوانند.» از این آیه چنین استنباط میشود که داشتن ایمانی محکم مهمتر از برخورداری از طبقهای بالاست. پایبندی به دین انسان را از انجام گناه و اعمال خلاف باز میدارد.
-اصالت خانوادگی
یکی از مهمترین معیارهای انتخاب همسر اصالت خانوادگی است. اصالت بهمعنای واقعی یعنی شخص از خانوادهای باشد که واقعا در تربیت و رشد معنوی او تلاش کرده باشند و الگوهای اخلاقی و رفتاری صحیحی در اختیار آنها قرار داده باشند و به آن پایبند باشند.
-حُسن خلق
اساس زندگی شویی، سازگاری، تفاهم و همکاری است که تنها در سایه اخلاق نیکو تحقق مییابد. رسول اکرم (ص) میفرماید: «همانا برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را بین مردم زنده کنم.»
برخی از مصادیق خوشاخلاقی چنین ذکر شدهاند: تواضع عاقلانه، انعطافپذیری، صلهرحم، بخشش، حیا، عفت و پاکدامنی، سازگاری، نیکی به پدر و مادر، صبر و راستگویی.
-سلامت جسم و روان
ابتلا به بیماریهای لاعلاج یا بیماریهای روانی باعث میشود که کارکردها و اهداف موردنظر ازدواج بهطور شایسته تامین نگردند.
-کفویت و همانندی
بنیادیترین اصل در ازدواج که باعث آرامش انسان میشود، اصل همتایی و همکفو بودن است. آرامش در سایه ازدواج با فردی حاصل میشود که همتای ماست نه فراتر یا فروتر از ما. بنابراین در نظر گرفتن همه ابعاد سنی، جسمی، روحی و روانی، فرهنگی و علمی برای رسیدن به ازدواجی استوار و پا برجا لازم و ضروری است.
اینها معیارهای مشترکی است که هر دختر و پسری برای رسیدن به خوشبختی و آرامش واقعی، که هدف اصلی هر ازدواجی به حساب میآید، در نظر میگیرند و همسر آینده خود را بر مبنای آنها انتخاب میکنند. البته معیارهای دیگری هم وجود دارند که جنبه اختصاصیتری دارند و جزء ملاکهای مشترک محسوب نمیشوند و به تفاوت سلیقه و طرز فکر افراد بستگی دارند و باعث میشوند «مناسب» بودن از نظر افراد مختلف تعابیر مختلفی داشته باشد.
منبع:باشگاه مجردها
اگر همسر شما از لحاظ عاطفی به خانوادهاش وابسته است و باعث شده که شما احساس کنید نیازهای روحی و عاطفی شما تامین نمیشود حق دارید که از این وضعیت ناراحت باشید.
یکی از مشکلات شایع همسران وابستگی یکی از زوجین به خانوادهاش است.
بسیاری از افراد زمانی که به دلایل مختلف مثل قبولی دانشگاه در یک شهر دیگر، انجام خدمت سربازی، مسافرت و. از خانواده جدا میشوند وابستگی عمیق عاطفیشان به خانواده نمود پیدا میکند اما مسئله وقتی جدیتر میشود که این افراد ازدواج میکنند.
وابستگی عاطفی زمانی نامطلوب و خطرناک میشود که روی عملکرد افراد تأثیر منفی بگذارد و استقلال، اظهارنظر و خلاقیت را از آنها بگیرد.
اگر همسر شما از لحاظ عاطفی به خانوادهاش وابسته است و باعث شده که شما احساس کنید نیازهای روحی و عاطفی شما تامین نمیشود حق دارید که از این وضعیت ناراحت باشید.
_ در ابتدا برای اینکه این مشکل را حل کنید به جای جبهه گیری سعی کنید به این نیاز همسرتان احترام بگذارید.
_ سعی کنید رابطه عاطفی خود را با همسرتان بیشتر کنید و احساس صمیمیت بیشتری بین خودتان به وجود بیاورید.
_ هنگامی که همسرتان به طور مستقل درباره موضوعی اظهار نظر میکند حتما وی را تحسین و تشویق کنید. اعتماد به نفس او را بالا ببرید.
_ هیچ وقت به همسرتان پیشنهاد قطع ارتباط با خانوادهاش را ندهید فراموش نکنید که این موضوع باعث موضع گیری و لجاجت بیشتر وی خواهد شد.
_ همچنین تجربه وارد شدن در گروههای دوستی نیز یکی دیگر از مهارتهایی است که به مستقل شدن همسرتان کمک میکند.
برخی از مفسران درباره علت تقدم کلمه زانیه قبل از کلمه زانى در آیه شریفه 2 سوره نور، و کلمه السارق قبل از السارقة، در آیهشریفه 38 سوره مائده، گفته اند: نقش ن در ایجاد روابط نامشروع و فراهم آوردن مقدّمات ، از مردان بیشتر است، بر خلاف ى که نقش مردان بیشتر است.[1]
و بعضى دیگر می گویند: اگر زن کار را جلوتر از مرد کار ذکر کرده، براى این است که این عمل از ن شنیعتر و زشتتر است و نیز براى این بوده که شهوت در ن قویتر و بیشتر است.[2]
پسری هستم 22 ساله و 4 سال است با دختری رابطه دوستی دارم. علاقه زیادی به همدیگر داریم ولی 1 سال است بخاطر خواهرش که آدم پایبندی نیست شک دارم که نکند وی هم مانند خواهرش باشد.
با سلام
لازم می دانم در این خصوص قدری بی پرده و شفاف با شما صحبت کنم!
ایجاد چنین ارتباطی از اساس کار غلط و اشتباهی است که باید هرچه زودتر به آن خاتمه دهید؛ چرا که به نفع شما نیست و آسیبهایی را به روان شما وارد خواهد کرد.
طبیعی است همانگونه که شما در انتخاب راه و مسیر مختار هستید، ایشان نیز به عنوان یک انسان مستقل، اختیار دارند مسیر خویش را مشخص کنند. نگرانی شما زمانی معنا پیدا می کند که شما نسبت به ایشان حقی مانند همسری داشته باشید و نه دوستی! روشن است مادامیکه میان دو فرد رابطه دوستی برقرار باشد هریک از طرفین می توانند، از ادامه راه منصرف شده و راه و فرد دیگری را برای آینده خود گزینش نمایند.
اینکه خواهر ایشان از نظر شما پایبندی ندارند، موضوع بحث ما نیست. اما آیا می توانیم بگوییم ایشان که وارد چنین ارتباطی با شما شده اند فرد پایبندی هستند؟ به هر حال باید تعریف و معیار شما برای پایبندی و عدم پایبندی روشن و مشخص باشد.
دوست گرامی؛
توجه داشته باشید، دوره نوجوانی و همچنین ارتباطها و تصمیماتی که در این دوره اتخاذ می شود، دارای ثبات و پایداری نیست. لذا نباید برای آینده خود روی چنین ارتباطی حساب باز کنید. ضمن اینکه اگر قصد شما ازدواج با چنین فردی است، به نظر می رسد چنین تصمیمی با توجه به شرایط شما، کار درستی نیست. زیرا برخی از مردان که با دوست خود ازدواج می کنند، بعد از ازدواج نسبت به همسر خود دچار سوء ظن و بدبینی می شوند که این بدبینی پایه های زندگی مشترک را ویران می سازد. حال شما این افراد را که بعد از ازدواج دچار بدبینی می شوند را با خود مقایسه کنید که قبل از ازدواج دچار بدبینی شده اید.
لذا به طور کلی باید گفت:
1- اگر قصد ازدواج با ایشان را ندارید، وجهی برای نگرانی شما از پایبندی و عدم پایبندی ایشان وجود ندارد. ضمن اینکه سلامت اخلاقی و روانی شما ایجاب می کند از ادامه جنین ارتباطی به طور جدی خودداری نمایید.
2- اگر قصد ازدواج با ایشان را دارید، بنابر توضیحات فوق چنین ازدواجی به صلاح شما نیست. چرا که گفته شد برخی مردان با اینکه قبل از ازدواج به همسر خود اطمینان داشته اند، بعد از ازدواج به خاطر دوستی با همسرشان، نسبت به او دچار بدبینی می شوند، حال وضع شما چگونه خواهد بود در شرایطی که قبل از ازدواج نسبت به ایشان بدبین شده اید؟
پس در هر دو صورت، چنین ارتباطی به صلاح و خیر شما نیست!
دختری هستم 21 ساله و ترم 5 دانشگاه، بعد از 4 ترم به ابراز علاقه مداوم یکی از همکلاسیهایم جواب مثبت دادم. از آنجائیکه هر دو شرایط ازدواج نداریم، قرار گذاشتیم تا اتمام دانشگاه صبر کرده و موضوع را از خانوادهها پنهان کنیم. من دختری مذهبی هستم و این اولین پسری است که رابطه دارم در این مدتی هم که باهم هستیم تقریبا علاقهمند شدم ولی در حدی نیست که نتوانم فراموشش کنم. یعنی ایشان خیلی بیشتر به من وابسته شده و دوستم دارد. جدیدا رفتارش خیلی صمیمی و راحت شده است. میخواهم بدانم در این رابطه که قصدمان ازدواج است از لحاظ نیازهای جنسی، چقدر میتوانیم راحت باشیم؟ البته حضوری هیچ رابطه ای نداریم، حتی دست همدیگر را نیز نمیگیریم، ولی تلفنی یا از طریق اس ام اس چه؟
با عرض سلام و تحیت محضر شما خواهر گرامی؛
بر حسب تجربه و شواهد، توصیه ما این است که نه تنها لازم است از تعمیق چنین ارتباطی خودداری کنید، که لازم است از ادامه دادن آن نیز اجتناب نمایید.
ادامه چنین ارتباطی خواه ناخواه، به شدت وابستگی و علاقه می افزاید لذا اگر الان میتوانید وی را فر اموش کنید معلوم نیست در آینده هم چنین مجال و فرصتی برای شما وجود داشته باشد.
در موارد فراوانی پسر و دختر بعد از قول و قرارها و.با مشکلات متعددی مواجه میشوند و ازدواج آنها به سرانجام نمیرسد، مثلا مخالفت خانوادهها، پشیمان شدن یکی از طرفین و سراغ گزینهای دیگر رفتن و. .
بنابراین سرمایهگذاری بر امری که مبهم است و نامعلوم، نه تنها منطقی نیست بلکه سرمایه و دیگر فرصتها (درسی، روانی، ازدواج با دیگر افراد و.) را از شما سلب میکند.
بداهتا منطقی ترین و مطمئنترین گزینه برای خواستگاری و ازدواج استفاده از شیوه سنتی است، و اگر شرایط مهیا نیست باید تا فراهم شدن شرایط آن را به تاخیر انداخت و نه اینکه با شتاب و اقدام مبتنی بر عواطف، گزینهای خطا را انتخاب کنیم.
و اما در پاسخ به بخش دوم فرمایشات شما، لازم است بدانید انگیزه ازدواج، هیچگونه مجوز و توجیهی برای نادیده گرفتن مرزهای شرعی و اخلاقی ایجاد نمیکند نه به نحو حضوری و نه به نحو غیر حضوری(تلفنی-پیامکی و.). مضافا اینکه چنین روندی، آغازی خواهد بود برای پایانی تلخ و جبرانناپذیر.
من 22 سال سن دارم و حدود 4 سال از نامزدی و ازدواجم میگذرد. در دوران مجردی خیلی محدود بودم و پدرم خیلی اذیتم میکرد؛ هیچ وقت اجازه بودن با دوستان را نداشتم همیشه مثل یک زندانی در خانه حبس میکرد. از نظر مالی اوضاع زیاد خوبی نداشتیم با هیچ پسری رابطه نداشتم و به قول معروف آفتاب و مهتاب ندیده بودم. اولین پسری که به خواستگاریم آمد اینقدر شیفتهاش شدم که خیلی سریع قبول کردم. مسلما برای من که حتی با یک پسر هم رابطه نداشتم زیاد غیر معقول به نظر نمیآید. از طرفی از فقر خانه پدری و سختگیریهای پدرم خسته شده بودم نمیدانم چرا فکر میکردم با ازدواج میتوانم مشکلم را حل کنم. خلاصه اوایل همه چیز خوب بود از همسرم خواستم اجازه دهد درسم را ادامه داده و به دانشگاه بروم. الان حدود 2 سال است که دانشگاه میروم تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی کردم که ازدواج کردم تعریف از خود نباشد چهره زیبایی دارم و تا به حال توجه خیلی از پسرها را به خودم جلب کردم ولی همین که میگویم متاهل هستم خیلی تعجب میکنند به آزادی دوستام واقعا حسرت میخورم وقتی گروهی دختر وپسر را میبینم که با هم دوست هستند وگردش میروند یا وقتی دوستانم را میبینم که آزادند و هرجا دوست دارند میروند با هر کی دوست دارند دوست میشوند و وقتی خسته میشوند میروند سراغ یکی دیگر، از اینکه حماقت کردم و زود ازدواج کردم لجم میگیرد. خیلی وقتها هم پدرم را مقصر میدانم. همهاش به خاطر سخت گیریهای او بود. الان اصلا حال خوبی ندارم نه شوهرم را دوست دارم نه زندگیم را اما دلم نمیخواهد به شوهرم خیانت کنم، چون با پول او دانشگاه رفتم. طلاق هم نمیتوانم بگیرم نه راه پس دارم نه پیش شما را بخدا بگوئید چیکار کنم؟
علی علیه السلام: " ای بندگان خدا از سرایی کوچ کنید که سرانجام آن نابودی است مبادا آرزوها بر شما چیره گردد. مپندارید که عمر طولانی خواهید داشت".[1]
با عرض سلام و تحیت خدمت شما خواهر محترم
شرایط شما را درک می کنم. و گمان می کنم این وضعیت معلول باور غلط ازدواج زودهنگام است!
اگر موافق باشید قدری شفافتر و با صراحت بیشتری با هم صحبت کنیم! و به تعبیری اجازه دهید قدری رک سوالاتم را از شما مطرح کنم؟
_ سن مناسب برای ازدواج از نگاه شما چه سنی است؟
_ چرا مرغ همسایه را غاز می بینید و از سرمایه خود غافلید؟ چه بسیار افرادی که به بهانه تحصیل و. فرصت ازدواج را از خود سلب کردند. دختران 30 ساله، 35 ساله و. .
_ دوستیهایی که شما غبطهاش را می خورید، نهایتش کجاست؟ چه چیزی دستگیر طرفین رابطه می شود؟ آیا واقعا این افراد از زندگی خود لذت می برند؟ یا در اضطراب رهاشدگی، خیانت و از همه مهمتر آینده و ازدواج خویشند؟
_ آیا دختری و یا پسری که روابط پیش از ازدواج را تجربه می کند لیاقت همسری و یا مادری را دارد؟ اگر همسر آینده وی متوجه شود چطور؟
_ اگر پیش از ازدواج به یکدیگر وابسته شوند، ولی به هر دلیل موفق به ازدواج با هم نشوند و با فردی دیگر ازدواج کنند، آیا در کنار همسر خود احساس آرامش خواهند داشت؟
_ مگر ته این روابط چیزی جز مورد پسند واقع شدن است؟ در مواردی مگر ته این روابط چیزی جز ارتباط آزاد جنسی و. است؟
آیا شما از این فرصتها محرومید؟
_ این دوستان شما تا کی قرار است خسته شوند و به سراغ افراد دیگر بروند؟ تا چه سنی و تا. ؟
_ در این جمع کسی که باید خود را موفق بداند شما هستید و نه دیگران. چون در عین حالیکه ازدواج کرده اید مشغول تحصیل نیز هستید.
_ اگر همسر شما دارای مشکل اخلاقی و رفتاری بود، شاید وجهی برای پشیمانی شما از ازدواج وجود می داشت. اما وقتی که ایشان فاقد مشکلی اساسی هستند چرا قدرناشناسی می کنید؟
به هر حال خواهر گرامی اگر با همسرتان اختلاف دارید، سعی کنید به صورت منطقی و با کمک گرفتن از یک مشاور اختلافات را حل و فصل کنید نه اینکه با پناه بردن به آرزوهای دراز و دست نایافتنی سلامت روان و جان خود را به مخاطره بیاندازید.
آیا شما تا این اندازه فاقد اعتماد به نفس هستید که ظاهر چند نفر (بدون اینکه از مشکلات و باطن آنها خبردار باشید) شما را به اشتباه و ندامت از گذشته می اندازد؟
انسان اگر مراقب آرزوهای خود نباشد، داشته های خود را نیز از دست خواهد داد.
در پناه خدای متعال موفق باشید.
باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم بهتر بود قبل از اینکه شما وارد رابطه شوید و وابستگی شروع شود به یک تحقیق جامع و کامل و نظر خواهی از مشاور می شدید زیرا در این فضا ممکن است مطالبی که گفته می شود و یا خودتان به آن می رسید به دلیل وابستگی شما توجیه شده و یا اهمیت آنچنانی نداشته و شما نتوانید تصمیم درستی بگیرید. اما خدمت شما عرض کنم یکی از موضوعاتی که در این مطرح است تفاهم اعتقادی است در مورد اعتقادات، وقتی فردی قوانین یک دینی را قبول کرد باید تمام قوانین را اجرا و به آن احترام بگذارد اگر ایشان به امام حسین(ع) وامامان(ع) اعتقاد دارد اصل اساسی در گفتار این امامان نماز خواندن است و تمام اهداف ارسال رسالت و سختی هایی که امامان داشتند به دلیل برپا داشتن نماز است. البته اعتقادات درجاتی دارد اگر دایره ای را فرض کنیم ممکن است شما وسط دایره باشید و طرف مقابلتان در کنار مرز دایره ولی مهم این است که داخل دایره است مثلا شما نماز اول وقت می خوانید اما ایشان آخر وقت و یا قضای آن را حداقل می خوانند اما کسی که براساس احساسات و عواطف و هیجانات خود به برخی از قوانین دینی که قبول کرده اعتقاد داشته باشد و به برخی اعتقاد نداشته باشد، دین را یک امر شخصی فرض کرده است. پس رنگ دینی و معنوی در رفتارها دلیل بر همخوانی شخصیت و تفاهم اعتقادی نیست. بنابراین شما برای اینکه بتوانید در یک فضای منطقی و به دور از وابستگی و احساسات ناپایدار، قضاوت کنید که آیا با ایشان می توانید سازگاری و رضایت شویی داشته باشید یا خیر باید با قطع رابطه مستقیم و کنار گذاشتن احساسات به موضوعات زیر اقدام کنید:
1- بررسی دقیق و هم جانبه نسبت به موضوع علت طلاق و روابط ایشان با همسر و خانواده همسر
2- وضعیت ارتباطی و سلامت روان اعضای خانواده ایشان
3- وضعیت محل کار و نظر دوستان و آشنایان و کارفرما و همکاران
4- دوستان انتخابی و گذشته ایشان در هر جا که بوده اند
5- بازدید از محل زندگی و جمع آوری اطلاعات از محل زندگی
شما بعد از جمع آوری اطلاعات می توانید به وضعیت ایشان بیشتر آگاه شوید در مراحل بعدی شما با پذیرش ایشان برای خواستگاری، گفت و گوی رسمی نسبت به انتظارات، خواسته ها، علاقه های شخصی و موضوعاتی که برای شما و ایشان مهم است، اقدام می کنید. بدیهی است اگر در ابتدا این فرآیند اقدام به تست روان شناختی کرده و نظر روان شناس نسبت به همخوانی پروفایل شخصیتی تان را جویا شدید و دوره مشاوره پیش از ازدواج هم رفتید بسیار ریسک زندگی شویی تان را پاییین آورده اید.
نسبت به نحوه تربیت فرزند می توانید با همسرتان تعهد و قرار هایی داشته باشید که در مورد بعضی از موارد که ایشان در مذهب و دین واجب است ولی ایشان انجام نمی دهند از ایشان بخواهید که با شما هماهنگ شده و به نظر شما اهمیت بدهند از طرفی عقاید ی خودشان را هم برای خودشان داشته باشند و به عقاید ی و مذهبی شما هم احترام بگذارند در مورد سن هم در ارتباط بعدی می توانید به عنوان یک موضوع مشاوره داشته باشید موفق باشید.
چند ماه است که خواهر بزرگترم ازدواج کرده است. فرزند آخر خانواده هستم و 30 ساله. دوست دارم زودتر ازدواج کنم ولی قسمت نمیشود میترسم پیر شوم و مورد تمسخر و ترحم اطرافیان قرار بگیرم.
با عرض سلام و تحیت محضر شما خواهر گرامی، توجه شما را به نکات زیر جلب می کنم:
1- هرچند ازدواج زمینه ساز رشد و تعالی است، اما فقدان آن یک نقص نیست. به عبارتی افراد با ازدواج ممکن است با ازدواج کمالی را به دست بیاورند، اما با عدم آن چیزی را از دست نمی دهند.
2- اینگونه نیست که همه ازدواجها، زمینه ساز رشد و ارامش را فراهم آورد، بسیاری از ازدواجها منجر به شکست و پریشانی می شوند.
3- ازدواج مساوی با خوشبختی نیست (بسیاری از ازدواج کردن پشیمانند)، و وقتی اینگونه است، ازدواج نکردن نیز مساوی با تیره بختی نیست.
4- برای خودتان زندگی کنید و نه برای دیگران. اعتماد به نفستان را ارتقائ دهید و قطع نظر از قضاوت دیگران، برای خود ارزش قائل شوید. با خود مهربانتر باشید و از تلقین منفی اجتناب کنید.
5- نسبت به آینده امیدوار باشید و فرصت را از دست رفته نبینید.
6- تجربه خواهر محترم شما، گویای این است که شما با سن بالاتر نیز می توانید ازدواج کنید.
7- مهارتهای جدیدی را فرا بگیرید و وقت خود را پر کنید.
8- تفریح، گردش، ورزش را فراموش نکنید.
از درگاه خدای متعال خوشبختی شما را مسئلت دارم.
با سلام وتشکر
خواهر محترم احساس تکراری بودن زندگی و بی هدفی و پرکاری حتی گرایش و روی آوردن به اذکار و اوراد از نشانه های افسردگی است و باید به صورت دقیق زندگی درونی و بیرونی شما توسط یک روانکاو بررسی شده و راهکارهای لازم را بگیرید اما تا زمان تصمیم به مراجعه حضوری این راهکارها مفید خواهند بود:
1- سعی کنید هر روز سر ساعت خاصی از خواب بیدار شوید، حتی اگر دلتان نخواهد، به محض بیدار شدن از رختخواب بیرون بیایید.
2- از نرمش و ورزش غفلت نکنید: هر کاری که شامل فعالیت و تحرک جسمی باشد، حالتان را بهتر خواهد کرد. اگر هنگام پیاده روی افکار منفی به شما هجوم آورد به ورزش دیگری بپردازید. نرمش و ورزشهای موسوم به ایروبیک (ورزشهای هوازی) و شنا بسیار مفید میباشند. تمرینات بدنی منظم قویترین عامل طبیعی است که میتواند افسردگی را برطرف سازد. ثابت شده است که تمرینات منظم موجب افزایش میزان مادهای به نام اندروفین در مغز میشود. مادهای قوی که به طور طبیعی باعث تقویت و بهتر شدن روحیه فرد میگردد. نگرانی و اضطراب را کاهش میدهد.
خواب را تنظیم میکند و به شما آرامش میبخشد. موجب فعالیت ذهنی مثبت میشود. احساسات فروخورده و سرکوب شده و انباشته شده را آزاد میسازد. افسردگی خفیف را درمان میکند. نگرش فکری و عزت نفس را بهبود میبخشد. عملکرد قلب را تقویت میکند. فشار خون را پایین میآورد. عمل انتقال اکسیژن به سراسر بدن را بهبود میبخشد. از پوکی استخوان جلوگیری میکند. موجب کنترل قند خون میشود.
اگر تمرینات بدنی انجام نمیدهید و بالاتر از 40 سال سن دارید یا مبتلا به بیماری خاصی هستید قبل از شروع تمرینات بدنی به یک پزشک متخصص مراجعه کرده و مطمئن شوید که از تندرستی کامل برخوردارید و انجام تمرینات بدنی به رایتان زیان بخش نخواهد بود.
3- اعتقادات مذهبی خود را تقویت کنید و به خدا توکل کنید. همچنین در مراسم مذهبی و فعالیتهای اجتماعی شرکت کنید.
4- وظایف یا کارهای دشوار و بزرگ را به قسمتهای کوچک تقسیم کنید. الویت بندی کنید و آنچه را میتوانید انجام دهید.
5- اهداف واقع بینانه ای داشته باشید. اهداف سخت و مشکل برای خود تعیین نکنید و مسئولیت بیش از حد را به دوش نگیرید. از خود انتظار زیادی نداشته باشید. هر روز یک هدف کوچک برای خود تعیین کنید و سعی کنید به آن برسید. به یاد داشته باشید اگر افسردگی انرژی و انگیزه ما را کاهش میدهد، انجام حتی یک کار کوچک در روز به شما کمک میکند احساس بهتری راجع به خود داشته باشید. اهداف خود را با عباراتی مثبت بیان کرده و در عبارات خود از کلمه منفی استفاده نکنید. به جای اینکه بگویید من دیگر قند، شیرینی، بستنی و سایر خوراکیهای چاق کننده را نخواهم خورد بهتر است بگویید من از خوردن خوراکیهای سالم و مغزی که کالری کمتری دارند لذت میبرم.
6- سعی کنید با دیگران معاشرت کنید. کنار دیگران بودن به مراتب بهتر از تنهایی است و به شما کمک میکند. وقتی حوصله ندارید شاید خوشتان نیاید با دیگران صحبت کنید ولی بهتر است بدانید در چنین شرایطی حرف زدن با دیگران میتواند به شما کمک کند. با کسی که دوست دارید و در مورد موضوعی که دوست دارید، صحبت کنید.
7- سعی کنید حالت چهره خود را تغییر دهید. پژوهش گران نشان دادهاند که حالت صورت شما میتواند احساسات را تغییر دهد. پس لبخند بزنید و اگر بی اختیار اخم کردهاید، اخمهایتان را باز کنید.
8- هر بار کاری را خوب انجام میدهید و یا هر وقت که حالتان خوب است، احساس و افکار خود را یادداشت کنید. به مرور این نوشتهها در زمانهایی که احساس خوبی ندارید به شما نشان میدهد که این حال بد شما پایدار نبوده و مدتی بعد احساس بهتری خواهید داشت.
9- بپذیرید که هر فرد تواناییها و خصوصیات متفاوتی دارد. روی خصوصیات خاص خود تاکید کنید.
10- از یک متخصص کمک بگیرید. بزرگترین کمک به افراد افسرده این است که آنها را ترغیب کنیم تا از دیگران کمک بگیرند. افراد خانواده و دوستان بیمار افسرده را تشویق و ترغیب کنند تا درمان را شروع کنند و خود را از درد و رنجهای ناشی از بیماری نجات دهد. در مورد بیماران افسرده، هرگونه حرف، اقدام یا فکر مربوط به خودکشی را نادیده نگیرید و از یک متخصص کمک بخواهید.
11- تغذیه مناسب:ارتباط ظریف و اساسی بین جسم و روح وجود دارد. تغذیه مناسب نه تنها به بهبود کیفیت جسم کمک می کند بلکه روح را نیز ارتقا می بخشد. اختصاص بخش اعظمی از تغذیه به میوه ها و سبزیجات تازه و غلات بسیار مفید است. بهتر است مصرف چربی و شیرینی جات را محدود کنید. بعضی مطالعات حاکی از این حقیقت است که اسید چرب امگا 3 و ویتامین B12 به تغییر خلق و خو و رفع افسردگی کمک می کند. یکی از بارزترین علایم افسردگی اضطراب می باشد و مصرف بیش از اندازه کافئین باعث بروز عصبیت، دلهره و اضطراب می شود. محدود کردن موادی مثل قهوه، چای، شکلات و. می تواند تغییر به سزایی در بهبود خلق و خو داشته باشد.
12- اکتشاف خلاقیت: نقاشی، عکاسی، بافندگی و یا نویسندگی فعالیت هایی هستند که فرد با انجام آن می تواند احساس درونی خود را بهتر بیان کند. خلاقیت احساس خوبی در فرد ایجاد می کند. هدف خلق شاهکار نیست. بلکه انجام کاری است که ایجاد لذت می کند و رضایت خاطر بیشتری به همراه دارد.
مراقبت از نفس و وسوسه فکری
سؤال: من قصد کردم از نفسم مراقبت داشته باشم، ولی مرتب افکاری در ذهنم ظهور پیدا میکند، مزاحم من میشود و ذهنم را مشوّش میکند. وقتی به این افکار دقّت میکنم، با خود میگویم: نکند عملم موجب رضایت خدا نباشد؟ نکند گرفتار حقّالنّاس شوم؟ این افکار که به ذهنم میآید همراه با ترس و اضطراب است و امانم را بریده است. خلاصه در این مشکل سرگردانم؛ ولی به خدای قادر متعال امیدوارم که حل این مشکل را در بیان شما روشن فرماید و به من برساند.
جواب: این افکار، القای شیطان است و مانع حرکت معنوی شما میشود. راهکار آن هم فقط و فقط بیاعتنایی و بیتفاوتی نسبت به آن افکار و عمل برخلاف آن چیزی است که به شما القاء میشود. مراقب باشید که اگر به اینگونه چیزها اهمیّت بدهید، وضعیّت خطرناکی برای شما جلو میآید.
تردید و دو دلی در نماز، در اثر وسوسه شیطان
سؤال: چرا باید نماز بخوانیم؟ ما که باخدا همیشه حرف میزنیم دیگر چرا نماز؟! من تازگی ها به مشکلی برخوردم و نمیدانم چرا باید نماز خواند و چه نیازی به نماز دارم؟ البته من نماز میخوانم، ولی به آن اعتقادی ندارم و با تمام وجود نمیخوانم؛ فقط برای اینکه خوانده باشم و بر حسب عادت است. خواهش میکنم کمکم کنید.
جواب: آنچه شما را آزار میدهد، القاء و وسوسۀ شیطان است. شما حتماً باید نماز بخوانید و بدانید که نماز خواندن، علاوه بر اینکه یک دستور از طرف خداوند متعال است و باید به آن عمل شود، موجب آرامش و پیشرفت معنوی و تکامل انسان میشود و حلّال مشکلات دنیوی و اخروی است.
بنابراین به وسوسۀ شیطان اهمیّت ندهید و خلاف آنچه از شما میخواهد عمل کنید تا موفق شوید.
درمان وسواس فکری
سؤال: مدتی است که به وسواس فکری بسیار شدیدی مبتلا شده ام. وسواسم ترس از داشتن یک بیماری خطرناک و لاعلاج در وجودم است و همیشه احساس می کنم مریضم و به هر دری زدم ناامید برگشتم. می خواستم از شما خواهش کنم راهی نشانم دهید.
جواب: با بی اعتنائی و با بی فکری خود را خوب کنید و کلمه «لااله الا الله» را زیاد بگوئید.
تخیّل تسلط نیروی عرفانی در نماز
سؤال: مدتی طولانی است که در هنگام نماز به واسطه نیروی عرفانی، نیروی سحر و نیروی خارق العاده حافظه ام به طور کامل مختل می شود. مثلاً در وسط نماز اصلاً نمی دانم که رکعت چندم هستم و نمی دانم چه کنم و رکعت چندم برای خودم فرض کنم. همچنین برخی قسمت ها را اصلاً یادم نمی آید که خوانده ام یا خیر. آیا با وجود اینکه اصلا نمی دانم رکعت چندم هستم و بر این اساس نمی دانم که رکعت چندم برای خودم فرض کنم، نماز همچنان واجب است؟
جواب: شما وسوسه فکری دارید و هرچه شما را رنج می دهد بی اعتنا باشید و فکر آن را نکنید تا ان شاءالله خوب شوید.
داشتن وسواس
سؤال: برخی افراد دارای وسواس هستند، آیا جایز است؟
جواب: بسیار خطرناک است و حرام هم میباشد.
وسواس و خیالبافی
سؤال: جوانی 32 ساله هستم که خیلی وقت است دچار شدیدترین وسوسهها و شکها شدهام به طوری که نه از جنبه عقل میتوانم استفاده نمایم و نه از اخلاق و ملکات فاضله، به طوری که میشود گفت که اصلاً درست در مقابل فضائل اخلاقی قرار گرفتهام، به کتاب چهل حدیث حضرت امام خمینی «ره» خیلی دلبستگی دارم امّا هرگز مطالب آن را به طور کامل نمیتوانم بفهمم، طوری است که هر وقت طرف کتابها میروم کتاب حضرت امام بیش از قرآن در نظرم هست و این صفات زشت وسوسه روز به روز هم قوّت میگیرد، حدود دو ماه است که صبحها بعد از نماز صبح عادت کردهام که حدود یک ساعت مینشینم و فکر میکنم، از مدّتی که عادت به این کردهام وسوسه و شک شیطانی شدیدتر از قبل ده است، نماز میخوانم و سعی میکنم با حضور قلب بخوانم امّا خجالت میکشم عنوان کنم امّا حضرت عالی میدانید که قضیه از چه قرار است، این روزها احساس میکنم که به خدا هم اعتقادی ندارم، به رسول خدا و به دیگر ائمّه، و هر وقت مراسم روضه خوانی ایشان را میشنوم دچار اضطراب و نگرانی و ناراحتی اعصاب میشوم، احساس میکنم دارم دیوانه میشوم با آنکه برای مظلومیّت ائمّه گریه میکنم و چون من مسلمانم و دلم میخواهد فضائل و مکارم اخلاق داشته باشم قلبم پر از کدورت است فضای ذهنیم تنگ و باریک است و همیشه خیال باف هستم به بندگان خدا هم بد بین هستم و گاهی اوقات در ذهنم احساس میکنم که با بندگان خدا درگیرم این رؤیا را یک واقعیت تلقی میکنم خداوند را قسم میدهم که برای من یک راه چارهای باز کند که من چه کنم؟
جواب: در هر چیزی که شما را رنج میدهد صد در صد بیاعتنا باشید، کلمه «لا الهَ الاِّ الله» را زیاد بگویید، مخصوصاً در موقع وسوسه، قطعاً خوب میشوید
چاره خلاصی از وسواس
سؤال: من وسواسی هستم و زندگی ام هم به این خاطر دارد ازهم می پاشد. آیا شما برای وسواسی ها فتوا می دهید که همه چیز برای آنها پاک است و اجتناب از نجاسات لازم نیست؟
جواب: لازم نیست از نجاسات اجتناب نکنند. بلکه اگر بی تفاوت راجع به فکر و تخیّل خود شدند، هر چه موجب رنج و سختی آنها بشود و بی اعتنا شدند، در مدت یک ماه خوب می شوند و در مدت شش ماه ریشۀ آن خشک می شود.
وسواسی کیست؟
سؤال: به چه کسی وسواسی گفته میشود؟ و شاخصه وسواسیگری چیست ؟
جواب: کسی که در کارهای عبادی یا غیر عبادی حتی در امور اجتماعی و فردی خارج از حدّ اعتدال و متعارف باشد، وسواسی است و آن یک حالت خطرناکی است که از تسلّط قوه خیال بر انسان پیدا می شود و به جای اینکه عقل او را استخدام کند، قوه خیال او را استخدام می کند و وقتی چنین شد شیطان مسلّط بر او می شود و به واسطه آن حالت، او را نابود می کند و دنیا و آخرت او را تباه می کند. لذا عقلاً و شرعاً لازم است با بی تفاوتی و نشنیدن حرف شیطان و پشت کردن به وسوسه ها و تخیّل ها و توهّم ها آن حالت را نابود کند و هرچه او را رنج می دهد، راجع به همان بی تفاوت باشد و این است داروی منحصر به فرد وسواس.
حکم وسواسی چیست؟
سؤال: حکم حضرتعالی در مورد وسواسی چیست؟
جواب: کار او حرام است و باید اعمال را به طور متعارف و آن طور که عموم مردم انجام میدهند، انجام دهد.
صحت اعمال وسواسی
سؤال: آیا اعمال وسواسی (اعمّ از عبادی و غیر آن) صحیح است و اعاده لازم ندارد؟
جواب: کار او حرام است و باید پرهیز کند.
صدق عنوان وسواس در چیست؟
سؤال: ملاک در تشخیص صدق عنوان وسواس چیست؟
جواب: ملاک در صدق عنوان وسواسی بر کسی، عرف است. هرچند اگر کسی بیش از سه بار در مسأله ای شک کرد، وسواسی محسوب شده و باید به احکام وسواس عمل نماید.
حرمت وسواس در اعمال و رفتار
سؤال: آیا حرمت وسواس منحصر در احکام عبادی است؟
جواب: وسواس در هر عملی، اعمّ از امور اعتقادی و اخلاقی و احکام عبادات و معاملات و امور فردی و اجتماعی، حق الله و حق الناس، حرام است.
علاج وسواس
سؤال: همسرم دچار وسواس شده و هرچه به او تذکر میدهم میگوید نمیتوانم مانند بقیه عمل کنم، راه علاجش چیست؟
جواب: باید بگوید میتوانم و راه فقط بیاعتنائی و مثل دیگران بودن است و الّا بدبختی دنیا و آخرت دارد.
طاهر بودن اهل کتاب
سؤال: آیا اهل کتاب ذاتاً محکوم به طهارت هستند یا نجاست؟
جواب: طاهر هستند.
خروج رطوبت پس از استبراء
سؤال: اگر از شخصی پس از استبراء قطراتی خارج شد چه وظیفهای دارد؟
جواب: پاک است مگر یقین کند بول است و وسواسی هم نباشد.
خروج رطوبت بعد از بول پس از جنابت
سؤال: اگر شخصی بعد از خروج منی، بول نمود و استبراء نکرد و رطوبتی از او خارج شد که نمیداند چیست چه وظیفهای دارد؟
جواب: اگر فوراً باشد نجس است ولی غسل ندارد و اگر مثلاً بعد از ده دقیقه باشد پاک است و غسل ندارد.
سؤال: آیا قرآن در مورد وسواس آیه ای دارد؟
جواب: سوره (ناس) در این مورد است.
سؤال: آیا یقین فرد وسواسی در حکم شک می باشد؟
جواب: در بعضی موارد حکم شک را دارد.
سؤال: حکم شما در مورد وسواس چیست؟
جواب: وسواس لازم نیست به شک خود اعتنا کند بلکه لازم نیست تحصیل یقین در مورد طهارت و مانند آن بنماید.
سؤال: من در انجام غسل خیلی وسواس دارم و هر غسلی ۱ یا ۵/۱ساعت طول میکشد بطوری که بعضی اوقات نمازم قضا می شود برای رفع این مشکل لطفاً راهنمائیم کنید؟
جواب: کاری که می کنید جایز نیست . پیش از حد متعارف تکلیف دیگری ندارید غسل کردن مانند برادرت یا پسر عمویت چه از نظر وقت وچه از نظر آب مصرف شده برای شما کافی است . از شیطان پرهیز کنید که تارک الصلاة عذابش معلوم نیست.
سؤال: کسی که در نماز زیاد شک می کند آیا باید نماز شک را بخواند ؟
جواب: بنا را بر صحت بگذارد و اعتنا به شکش نکند و نماز احتیاط خواندن واجب نیست .
سؤال: من در غسل زیاد شک می کنم مثلاً وقتی طرف چپ را می شویم شک می کنم که طرف راست بدنم را مثلاً قسمتی از آن را شسته ام یا نه در اینجا تکلیف من چیست؟
جواب: به شک خود اعتنا نکنید.
سؤال: من وسواس دارم در امور نجس وپاکی میشود مرا راهنمائی کنید ؟
جواب: اول: در آب کشیدن چیزهای متنجس به یک و یا دو بار اکتفا نمائید هرچند یقین داشته باشید که آن چیز هنوز نجس است.
دوم: اگر از راهی یقین به نجس شدن چیزی پیدا نمودید که آن راه برای غیر شما یقین آور نیست به این یقین اعتنا ننمائید و آن چیز را آب نکشید. و همچنین در هر حال به شک در نجاست اعتنا نکنید.
سوم: بدانید که اگر به روش فوق الذکر عمل کنید هرگز نزد خداوند متعال مسئولیتی نخواهید داشت، و این معنا را مکرراً به خود تلقین نمائید تا ان شاء الله تعالی عارضه وسوسه شما کم کم مرتفع شود.
|
فتاوای آیت الله العظمی امام خمینی (قدس سره)
سؤال: مدت زیادی است که بعد از استبراء حداکثر چهار قطره بول از من خارج می شود و حداکثر یک ساعت طول می کشد. می خواهم طبق فتوای شما در رساله کیسه ببندم، متأسفانه بیضه هایم درد می گیرد و بطور کلّی این مسأله برایم حالت وسواس و اضطراب به وجود آورده است؛ چه باید بکنم؟
جواب: اگر وسوسه است اعتنا نکنید.
سؤال: اینجانب با خمیر شیشه سروکار دارم و با این که هنگام وضو با دقّت آن را پاک می کنم ولی بعضی از اوقات بعد از نماز متوّجه می شوم که مقداری از آن به بعضی از اعضای وضو چسبیده و چون برای این کار دقّت زیادی می کنم، دیگر در این مسأله دچار وسواس و مشقت شدیدی شده ام، تکلیفم چیست؟
جواب: اگر مانعی از رسیدن آب به بشره موجود باشد، وضو صحیح نیست ولی از وسوسه باید اجتناب نمایید.
سؤال: به علّت بیماری اعصاب، بیشتر اوقات مدت کمی بعد از بول کردن، یک قطره بول و برخی اوقات چند قطره بول از من خارج می شود و بعضی مواقع هم در طول روز بدون اینکه قبلاً بول کرده باشم، بی اختیار چند قطره بول خارج می شود، بنابراین مجبورم طبق فتوای شما برای یک نماز چند بار وضو بگیرم، گاهی هم احساس می کنم که بول خارج می شود ولی بعداً متوجه می شوم که چیزی نبوده و از این بابت دچار نگرانی و وسواس شدیدی شده ام؛ خواهشمندم بفرمائید حکم این قطراتی که خارج می شود، چیست؟
جواب: اگر بول بودن رطوبت خارج شده معلوم است، محکوم به نجاست است و حکم وضو و نماز، همان است که در رساله مذکور است و در صورت شک در اصل خروج بول یا شک در اینکه آن چیزی که خارج شده بول است، حکم به طهارت می شود، مگر در صورتی که استبراء نکرده باشد و رطوبت مشتبه بین بول و غیر آن باشد و اعتنا به وسوسه نباید بکنید
سؤال: شخصی در موقع غسل کردن بیش از حدّ معمول زیر دوش می ایستد و چندین بار غسل می کند، آیا غسل او صحیح است؟ (البتّه پول حمامی را نیز چند برابر می دهد!)
جواب: اشکال ندارد، مگر آنکه طول دادن و تکرار کردن از روی وسواس باشد و در هر صورت غسل صحیح است.
سؤال: وسواس شرعی چه کسی است و با کثیر الشک چه فرقی دارد و در چه مواردی نباید اعتنا کند؟
جواب: وسواس شرعی نداریم و کسی که از متعارف خارج شود وسواسی است و حرام است.
سؤال: بعضی از خانمها در مسائل مختلف طهارت، دارای وسواس هستند به حدی که در بعضی موارد مطلقاً فتوای مرجع تقلیدشان را نیز قبول نکرده و فقط به همان برنامه وسواسی خودشان عمل می کنند، کار این افراد چه صورتی دارد؟
جواب: جایز نیست و باید از وسوسه اجتناب نمایند.
سؤال: آیا تفاوتی بین اشخاص وسواسی و افراد معمولی در عمل به احکام وجود دارد؟ یا اینکه آنها هم باید مانند عرف مردم عمل کنند؟
جواب: وسوسه از شیطان است، جایز نیست به آن اعتنا نماید بلکه باید طهارت و نجاست و غسل و وضو مثل متعارف مردم عمل کند.
سؤال: اگر شخصی در عبادات یا طهارت و نجاست دچار وسواس شده باشد و زیاد شک کند تکلیف شرعی او چیست؟
جواب: نباید به شکهای خود اعتنا کند و اگر اعتناء کند کار حرامی کرده است و هر عمل را بیش از یک بار نباید انجام دهد و اگر انجام دهد حرام است و هرگاه شک در نجاست چیزی یا صحت عملی کرد باید بنا بر طهارت و صحت بگذارد و اگر بر خلاف آن عمل کرد جایز نیست.
سؤال: آیا انسان می تواند در برخورد با افراد وسواسی(از جمله همسر) قسم دروغ یاد کند؟ مثلاً «دستگیرۀ در»اصلاً نجس نبوده و ما دست خود را به آن زده ایم و بعداً ایشان از ما بپرسند: «آیا دستت را آب کشیدی؟»و ما در جواب برای جلوگیری از آب کشیدن بی مورد چیزهای دیگر، به دروغ قسم یاد کنیم که دستمان را آب کشیده ایم!
جواب: قسم دروغ جایز نیست، ولی سعی کند طوری قسم یاد کند که دروغ نباشد مثل اینکه قسم بخورد که نجس نیست. سؤال: دختری هستم که در خانه پدر و مادر خود زندگی می کنم که ایشان معتقد به رهبری و جمهوری اسلامی و مسلمان و نماز خوان هستند، اما به مسأله طهارت(نجاسات_پاکیها) زیاد اهمیت نمی دهند آیا تکلیف من چیست؟ و در همین رابطه وقتی من به این مسأله توجه دارم از این موضوع ایشان ناراضی و اظهار ناراحتی می نمایند که شما وسواس هستید با توجه به همۀ این مسائل و با توجه به این موضوع که گفته اند اگر جایی از خانه یا وسائل توسط تو نجس شود تو مسؤول نیستی آیا من مسؤول نیستم که حتماً تطهیر کنم و آیا مسؤولیت دیگرانی که در خانه نماز می خوانند به دوش من نیست؟ جواب: بر شما مسؤولیتی نیست و لازم نیست تطهیر کنید.
درباره این سایت